loading...

مجله اینترنتی پارسیان | پورتال علمی ، تفریحی و سرگرمی ، فیلم و موزیک

داستان کوتاه درمورد بهلول می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟گفتند: مسجد می سازیم.   گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.   بهلول خواست میزا

داستان کوتاه درمورد بهلول

مهندس شکوهی نیا بازدید : 132 چهارشنبه 01 آبان 1398 : 12:25 نظرات (0)

داستان کوتاه درمورد بهلول

می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟گفتند: مسجد می سازیم.

 

گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.

 

بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.

 

سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟

 

بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 205
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 42
  • آی پی دیروز : 325
  • بازدید امروز : 46
  • باردید دیروز : 478
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 849
  • بازدید ماه : 1,987
  • بازدید سال : 13,210
  • بازدید کلی : 85,987